تیغ برّان گر به دستت داد روزی روزگار
إذا أعطى الحياة شفرة حادة ذات الیوم
هرچه میخواهی
قطع ما شئت
ببر اما نبر نان کسی
ولكن لا تقطع خبزا من أحد
تیغ برّان گر به دستت داد روزی روزگار
إذا أعطى الحياة شفرة حادة ذات الیوم
هرچه میخواهی
قطع ما شئت
ببر اما نبر نان کسی
ولكن لا تقطع خبزا من أحد
یک نفر نان داشت اما بی نوا دندان نداشت
آن یکی بیچاره دندان داشت اما نان داشت
آنکه باور داشت روزی میرسد بیچاره بود
آنکه در اموال دنیا غرق بود ایمان نداشت
بیگناه از من جدایی میکند
شمع جانم را بکشت آن بیوفا
جای دیگر روشنایی میکند
يتم اغلاق الموضوع بسبب عدم المشاركة و التفاعل
.......
و شكرا