سوالی میکنم از تو که ایا .تو میدانی که این اه وفغان چیست
بگو اخر به ما ای راوی حق
که این شوریدهی بی خانمان کیست
مگر این تالی یعقووب باشد
که هجر پر طاقت ندارد
وبا فرهاد دوم گشنه حاضر
که جز شیرین
بت دیگر ندارد
مگر مجنون ز قبرش سر بر اورد .دوباره از پی لیلی روان شد
و با این نو بهتر دلربا بود
که از خشم فلک اخر خزان شد
نه این بیچاره شاعر دیگر او است
که از هر عاشقی عاشق تر است او
به دنبال وصال آن یگانه
که از هر گنج خاکی بهتر است او