سیاست یعنی این...
مردى مجوز مهاجرت از آلمان به روسیه را کسب کرد. هنگام خروج از آلمان در فرودگاه مامور وسایل او را چک کرد یک مجسمه دید از او پرسید: این چیه؟!
مرد گفت: شکل سوالت اشتباهه آقا. بپرس این کیه، این مجسمه هیتلر مرد بزرگ آلمان است که توی کشورم دموکراسی برقرار کرد. من هم برای بزرگداشت این شخص مجسمه اش همیشه همراهمه...
مامور گمرک گفت: بله درسته آقا، بفرمایید.
در فرودگاه روسیه مامور گمرک هنگام تفتیش مجسمه را دید و از مرد پرسید: این چیه ؟
مرد گفت : بگو این کیه ؟ این مجسمه مرد منفور و دیوانه ای است که مرا مجبور کرد از آلمان برم بیرون. مجسمه اش همیشه همراهمه که تف و لعنتش کنم.
مامور گمرک گفت: بله درسته آقا، بفرمایید.
چند روز بعد که آن مرد توی خونه اش همه فامیل را دعوت کرد؛ پسر برادرش مجسمه را روی طاقچه دید و پرسید: این کیه؟
مرد گفت :پسرم سوالت اشتباهه، بپرس این چیه؟
این ده کیلوگرم طلای ۲۴ عیاره که بدون عوارض گمرکی از آلمان به اینجا آوردم!
«سیاست یعنی این که یک حرف را به مردم به صورتهای مختلف بیان کنی»
........................
حصل رجل على تصريح للهجرة من ألمانيا إلى روسيا. ولما غادر ألمانيا في المطار قام الضابط يفحص متعلقاته ورأى تمثالا وسأله: ما هذا ؟!
قال الرجل: شكل سؤالك خاطئ يا سيدي.
اسأل من هذا ، هذا هو تمثال هتلر ، الرجل الألماني العظيم الذي أسس الديمقراطية في بلدي. لإحياء ذكرى هذا الشخص ، لدي دائمًا تمثاله معي ...
قال ضابط الفحص : نعم يا سيدي تفضل .
في المطار الروسي شاهد ضابط الفحص التمثال أثناء التفتيش وسأل الرجل: ما هذا؟
قال الرجل: قل لي من هذا؟
هذا هو تمثال الرجل المكروه والمجنون الذي أجبرني على الخروج من ألمانيا. تمثاله دائما معي لأبصق عليه وألعنه. قال ضابط الجمارك: نعم يا سيدي تفضل
بعد أيام قليلة ، دعا ذلك الرجل جميع أفراد العائلة في منزله ؛ رأى ابن أخيه التمثال على عتبة النافذة وسأل: من هذا؟ قال الرجل: يا بني سؤالك خطأ ، اسأل ما هذا؟ هذه الـ 10 كيلوغرامات من الذهب عيار 24 التي أحضرتها هنا من ألمانيا بدون رسوم جمركية! "السياسة تعني قول الشيء نفسه للناس بطرق مختلفة".