عباس قمر بعيون زينب طالع
عباس ماه در چشماي زينب در آمده
ملك وبهئية بشر ما سامع
فرشته ودر فرم يك انسان تاحالا نشنيده بودم
يحلى اكثر لو زعل سيد الجمال
زيباتر ميشود اكثر قهر كند آقاي زيبايي
سيد بوجهه علي بالواقع
آقا صورت علي در واقعيت
ربيب زينب البار
پسر خوانده زينب بزرگ
نبع عين الانهار
چشمه ي چشم رودخانه ها
ابد مثله ما صار
هركز مثل او اتفاق نه افتاد
نموذج للاخوان
نمونه ي واسه برادران
وزن گلبه قران
وزن قلبش قرآن است
أبي وأسمه ينهاب
شجاع و اسمش تراس آوره
ورث فقه ابو تراب
وارث فقه ابو تراب
يعرف الهوا الهاب
بادي كه ميگذر را ميشناسد
اذا مر بالخيام
اگر از خيمه هاي بگذرد
يحط للهوا لثام
واسه باد نقاب ميگذارد
سلطان الماء اسمه ساقي من امير المؤمنين
پادشاه آباسمش ساقي از امير المومنين
سلطان الماء يبني خيمة ماي لو راد الحسين
پادشاه آب خيمه آب مي سازد اگر حسين آب خواست
سلطان الماء ارتباطه الروحي جان ويه البتول
پادشاه آب ارتباط معنوي با البتول داشت
سلطان الماء خادم الزهره جبير ام البنين
پادشاه آبخادم الزهرا بزرگ ام البنين
فارس سيفه شاعر . و الوادم كناطر
شوالیه شمشیر او شاعر. و مردم كناطر
. ابا الفظل
مايكتب خواطر . يكتب علل مناحر
او افکار نمی نویسد. روي گلو مينويسد
. ابا الفضل
لون عيونه ساحر . ما تحوي مشاعر
رنگ چشماش جادوگره.این شامل احساسات نیست
. ابا الفظل
ملك موت ابا الفضل
فرشته ي مرگ اباالفضل
بلا صوت ابا الفضل
بدون صدا ابالفضل
بلا صوت . ملك موت
بدون صدا.فرشته ي مرگ
سيدنا يا ابو فاضل
اقايمان اي ابو فاضل
عباس غيره وزينب تصير اخته
عباس غيرت. و زينب خواهرش هست
ويحسب حساب الخيمة اعز من بنته
او محاسبه می کند خيمه عزيزتر از دخترشه
اركب بنفسي نگالت بصوت حسين
اركب نفسي با صداي حسين گفته است
يعني حياته وروحه صارت انته
يعني زندگيش و روحش شد تو
ضوه عيون الحسين
نور چشم حسين
عمد خيمة الدين
ستون خيمه ي دين
كفيل المحبين
كافل محبين
شريك ويه الأنفاس
شريك در نفس ها
ابا الفضل العباس
قريب من الأرواح
نزديك از روح ها
بسما العزه مصباح
در آسمان غرورش يك چراغ است
حروف اسمه مفتاح
كلمه هاي اسمش كليدست
إلى قلب الحوراء
به قلب الحوراء
الكفيل ابن الزهراء
كفيل پسر الزهراء
ما شاء الله. جاء بالتوراة و العهد الجديد
ماشاءالله. او با تورات آمد و عهد جديد
ما شاء الله. ضهر النور علينا من بعيد
ماشاءالله. برگشت نور براي ما از دور
ما شاء الله. مستقر الضوءكانت كربلاء
ما شاء الله. پايدارنور کربلا بود
ما شاء الله. وتجلى با أبا الفضل الوعيد
ما شاءالله. و آشكار شد با ابالفضل ضمانت
كل عمري ابقى خدمه . لو يقبلني يمه
همه ي زندگيم در خدمتش مي مانم. اگر قبول كند پيشش باشم
. ابا الفظل
سر واضح واكتمه . بعيني مخلي رسمه
راز روشن را قايم ميكنم. در چشمم او را ميزارم
. ابا الفظل
الله نطاني نعمه . غيرة منذكر اسمه
خداوند يك نعمتي به ما داده. غير از او هيج اسمي را به ياد نمياريم
. ابا الفضل
وطن صار ابا الفضل
جهان شد ابالفضل
للاحرار ابا الفضل
واسه آزادگان ابالفضل
للاحرار .وطن صار
واسه آزادگان جهان شد
المزيد من المقاطع بواسطة hamza al-yassiri
2025_1446هـ
أداء : الملا حيدر الفريجي
كلمات : حسين هادي البهادلي
عزاء هيئة خدر الهواشم
العراق/ ذي قار/ الجبايش
مجالس الليالي الفاطمية المقدسة لشهادة سيدة نساء العالمين الصديقة فاطمةَ الزهراء (صلوات الله عليها) 1446هـ
القصيدة ( مكتوبة )
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــ
عباس قمر بعيون زينب طالع
عباس ماه در چشماي زينب در آمده
ملك وبهئية بشر ما سامع
فرشته ودر فرم يك انسان تاحالا نشنيده بودم
يحلى اكثر لو زعل سيد الجمال
زيباتر ميشود اكثر قهر كند آقاي زيبايي
سيد بوجهه علي بالواقع
آقا صورت علي در واقعيت
ربيب زينب البار
پسر خوانده زينب بزرگ
نبع عين الانهار
چشمه ي چشم رودخانه ها
ابد مثله ما صار
هركز مثل او اتفاق نه افتاد
نموذج للاخوان
نمونه ي واسه برادران
وزن گلبه قران
وزن قلبش قرآن است
أبي وأسمه ينهاب
شجاع و اسمش تراس آوره
ورث فقه ابو تراب
وارث فقه ابو تراب
يعرف الهوا الهاب
بادي كه ميگذر را ميشناسد
اذا مر بالخيام
اگر از خيمه هاي بگذرد
يحط للهوا لثام
واسه باد نقاب ميگذارد
سلطان الماء اسمه ساقي من امير المؤمنين
پادشاه آباسمش ساقي از امير المومنين
سلطان الماء يبني خيمة ماي لو راد الحسين
پادشاه آب خيمه آب مي سازد اگر حسين آب خواست
سلطان الماء ارتباطه الروحي جان ويه البتول
پادشاه آب ارتباط معنوي با البتول داشت
سلطان الماء خادم الزهره جبير ام البنين
پادشاه آبخادم الزهرا بزرگ ام البنين
فارس سيفه شاعر . و الوادم كناطر
شوالیه شمشیر او شاعر. و مردم كناطر
. ابا الفظل
مايكتب خواطر . يكتب علل مناحر
او افکار نمی نویسد. روي گلو مينويسد
. ابا الفضل
لون عيونه ساحر . ما تحوي مشاعر
رنگ چشماش جادوگره.این شامل احساسات نیست
. ابا الفظل
ملك موت ابا الفضل
فرشته ي مرگ اباالفضل
بلا صوت ابا الفضل
بدون صدا ابالفضل
بلا صوت . ملك موت
بدون صدا.فرشته ي مرگ
سيدنا يا ابو فاضل
اقايمان اي ابو فاضل
عباس غيره وزينب تصير اخته
عباس غيرت. و زينب خواهرش هست
ويحسب حساب الخيمة اعز من بنته
او محاسبه می کند خيمه عزيزتر از دخترشه
اركب بنفسي نگالت بصوت حسين
اركب نفسي با صداي حسين گفته است
يعني حياته وروحه صارت انته
يعني زندگيش و روحش شد تو
ضوه عيون الحسين
نور چشم حسين
عمد خيمة الدين
ستون خيمه ي دين
كفيل المحبين
كافل محبين
شريك ويه الأنفاس
شريك در نفس ها
ابا الفضل العباس
قريب من الأرواح
نزديك از روح ها
بسما العزه مصباح
در آسمان غرورش يك چراغ است
حروف اسمه مفتاح
كلمه هاي اسمش كليدست
إلى قلب الحوراء
به قلب الحوراء
الكفيل ابن الزهراء
كفيل پسر الزهراء
ما شاء الله. جاء بالتوراة و العهد الجديد
ماشاءالله. او با تورات آمد و عهد جديد
ما شاء الله. ضهر النور علينا من بعيد
ماشاءالله. برگشت نور براي ما از دور
ما شاء الله. مستقر الضوءكانت كربلاء
ما شاء الله. پايدارنور کربلا بود
ما شاء الله. وتجلى با أبا الفضل الوعيد
ما شاءالله. و آشكار شد با ابالفضل ضمانت
كل عمري ابقى خدمه . لو يقبلني يمه
همه ي زندگيم در خدمتش مي مانم. اگر قبول كند پيشش باشم
. ابا الفظل
سر واضح واكتمه . بعيني مخلي رسمه
راز روشن را قايم ميكنم. در چشمم او را ميزارم
. ابا الفظل
الله نطاني نعمه . غيرة منذكر اسمه
خداوند يك نعمتي به ما داده. غير از او هيج اسمي را به ياد نمياريم
. ابا الفضل
وطن صار ابا الفضل
جهان شد ابالفضل
للاحرار ابا الفضل
واسه آزادگان ابالفضل
للاحرار .وطن صار
واسه آزادگان جهان شد